مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
آن روزهای خـوب کـنـار حـبیب بود این روزهای آخر عمرش غریب بود از آن جماعـتی که به پابـوسـش آمدند یک تن نمـانده بود، خـدایا عجیب بود در روضهاش برای علی گریه میکنم در مرکـز خـلافـت مـولا غـریب بود مضطر شد آنقَدَر که به دیوار سر گذاشت «آقـا مـیـا»ی او دم اَمَّن یُـجـیـب بـود گاهی زنان غـیورتر از مرد میشوند چون طوعهای که بین لئيمان نجیب بود سر روی بام و تن پی مرکب به کوچهها این هم حکایتی ز فراز و نـشـیب بود دیدند روی خاک، سری غلط میخورد این اولین سر است که خَدُّالتَّريب بود |